لعنت به کنکور **

شب و روز شده کنکور، وقتی اسمش می یاد تن آدم می لرزه ! کنکور مثله یه غول جلوی خودمون می بینیم !!! هر جا می ری حرف از کنکوره . روزی چه قدر درس می خونی ؟؟ چه قدر تست می زنی ؟؟

با دوستت که حرف می زنی میگه روزی چه قدر تست می زنی ؟؟ یکی نیست به این بگه چه قدر حرف می زنی به تو چه ؟؟ 

خودم خوب می دونم اگه قرار باشه این جوری پیش برم حالا حالاها کنکور باهام می مونه !!

اما وقتی به اطرافم نگاه می کنم به دوستام یا حتی اقوام هر کی یه کلاسور گرفته بغلش !! کجا می ری ؟؟ کلاس دارم می رم دانشگاه !! حتی اسمش که میاد می خوام بالا بیارم . دانشگاه ، کنکور ، درس

یه جواریی رو هوا معلق هستیم !! کارامون اصلا معلوم نیست ، درسم که  نمی خونیم وقتی هم یه کمی مشغول درس خوندن میشی دوست داری بری با دوستات یه چرخی بزنی .

فقط چند تا کتاب دست خودمون میگیریم و این ور و انور میریم اسم خودمونم گذاشتیم پشت کنکوری !!!

فقط خوبیش یا نمی دونم بدیش اینه که حالا حالا ها بی خیال سربازی هستیم .

اگه قبول نشم ؟!؟!

وای که این جمله چه قدر برام آشناست پیش خودم بارها و بارها فکرشو کردم ؛

اگه دوستام قبول بشن یااصلا دوستام نه !! اگه پسر داییم قبول بشه ؟؟ وای که چه طعنه هایی به من نمی زنن !!

اگه قبول نشم جواب مادرمو چی بدم ؟؟ بابام ؟؟ داداشم ؟؟

اصلا می دونی چیه ؟؟؟

همه زندگی یه بازیه کنکورم مسخره بازیه

لعنت به این کنکور که یک کلمه 5 حرفی چه طوری می تونه این جور فکرو از کار بندازه !!

 

http://hekayate4.blogsky.com